۱۶-۱۰-۱۳۹۱, ۰۲:۱۵ عصر





داشت خونمون مهمون می اومد مامانم گفت دخترم تو برو چایی دم کن منم که جوگیر شده بودم میخواستم برای اولین بار یه کاری انجام بدم دوییدم تو آشپزخونه که چایی دم کنم .



چشتون روزه بد نمیبینه که اول تعداد مهمونارو با خودمون شمردم شدیم 10 نفر تو قوری 10 تا چایی ریختم بد گفتم نکنه کم بیاد 2 تا دیگه ام ریختم






بدشم دیگخ حتی یه قطره ام تو استکان میریختیم که بقیش و آب جوش بریزیم باز همون جور مثل قیر بود.....
خیلی باحال بود


.gif)
.gif)



خدااااى من نگام كن منم هستم
