بچه که بودم نمیدونم چندم دبستان
نمیدونم کسی اون پیراهنایی که بالا تنه اش جیر مشکی بود و دامن و آستینای کوتاه پفی و براق داشتو یادشه که حسابس مد شده بودنا؟ واسه عید واسه من ازونا گرفته بودن جیر مشکی و یه پارچه پر گلو براق سبز و صورتی بود. خیلی دوسش داشتم اون موقع

چه میدونستم لباس نو و براق کیف میکردم

انقد دوسش داشتم که تصمیم گرفتم لباسمو زیر لباس مدرسه بپوشم و ببرم نشون همکلاسیام بدم

روزه اول بعد از تعطیلات عید بود و تازه شبش از مسافرت اومده بودیم و ساعتو نکشیده بودیم
با خیاله راحت داشتم کارامو میکردم تا صبحانه بخورم و حاضر شم راه بیفتم که یه هو مامانم گفت چی کار میکنی الان باید مدرسه باشی
هیچی دیگه منو میگی نفهمیدم چه طوری آماده شدم وزدم بیرون و بدو به سمت مدرسه
لباسمم زیره مانتوم پوشیده بودم و حسابی ذوق داشتم. همچین با یه اعتماد به نفسی میرفتم
نزدیکه مدرسه بچه ها با تعجب نیگام میکردن منم فک میکردم لبه لباسم که از زیره مانتو مشخص بود کفشونو بریده
یهو یه دختره با تعجب گفت تو چرا شلوار نپوشیدی؟؟؟؟

منو میگی

بدو بدو برگشتم خونه
مامانمو میگی

من