من تمام شدم
پیاله ی چشمانش سرریز بود از شراب هوس...
با نگاهی که رنگ مستی داشت تمام اندامم را از زیر نظر گذراند.
لرزید! دلم!
پر از تشویش شدم، نه از هم خوابگی بلکه از انخراق جامه ی حرمت.
همه جسمم به یکباره واهمه شد و تهی شدم از اشتیاق کام.
ولی! او! سرمست بود و مملو از سودا.
یک قدم نزدیک شد و ...
من تمام شدم!
آن هم آغوشی رخوت انگیز تمام تن درد آلودم را آزار می داد.
و اینک! من! تنها! نژند و فسرده با پاره ای که پیکرم را مستور می ساخت، دریدگی
پرده روحم و عریانی روانم را انگار میکردم و کالبدم در سکوتی الیم فریاد می زد:
نفرین بر والگی!
{سبک تلفیقی_محدثه چیذری (الماس)}
پیاله ی چشمانش سرریز بود از شراب هوس...
با نگاهی که رنگ مستی داشت تمام اندامم را از زیر نظر گذراند.
لرزید! دلم!
پر از تشویش شدم، نه از هم خوابگی بلکه از انخراق جامه ی حرمت.
همه جسمم به یکباره واهمه شد و تهی شدم از اشتیاق کام.
ولی! او! سرمست بود و مملو از سودا.
یک قدم نزدیک شد و ...
من تمام شدم!
آن هم آغوشی رخوت انگیز تمام تن درد آلودم را آزار می داد.
و اینک! من! تنها! نژند و فسرده با پاره ای که پیکرم را مستور می ساخت، دریدگی
پرده روحم و عریانی روانم را انگار میکردم و کالبدم در سکوتی الیم فریاد می زد:
نفرین بر والگی!
{سبک تلفیقی_محدثه چیذری (الماس)}
او که سرود قایقی خواهم ساخت
یکبار دگر طنین نیما را نواخت
(محدثه چیذری)
یکبار دگر طنین نیما را نواخت
(محدثه چیذری)